ناشر گرامی، شما مجاز به ثبت نام در سامانه نمایشگاه بینالمللی کتاب نیستید!
توسط: حسين يعسوبي - شنبه ١ خرداد ١٣٩٥ ساعت ١٩:٢٤
|
|
|
برچسب ها:
محروم
كردن
تخلف
ناشران
|
این عبارتی بود که اسفند ماه 94 پس از ورود به سامانه نمایشگاه کتاب به ما نمایش داده شد. پس از مراجعه به مراجع مربوطه متوجه شدیم در پرونده سال گذشته، برای ما تخلفی با موضوع فروش کتابهای دیگر ناشران ثبت شده است.
گفتنی است با وجودی که ناشران در هنگام ثبت نام در هر نمایشگاهی، متعهد به این میشوند که تنها کتابهای نشر خود را به فروش رسانند، اما به دلیل مبادلاتی که بین خود دارند معمولا حسابهای آخر هر سال را با دریافت کتاب از ناشر بدهکار و برای فروش در نمایشگاه کتاب تسویه میکنند تا به نوعی، جنس غرفه خود را جور کنند و فروش را افزایش دهند و تا زمانی که شاکی خصوصی مطرح نباشد مشکل چندانی ایجاد نمیکند و مشتریان نیز از اینکه بتوانند بیشتر کتابهای جدید مثلا کامپیوتر را در یک غرفه بیابند رضایت بهتری دارند. سوای برخی غرفه ها که واقعا شبیه کتابفروشی هستند و عناوین کتابهای متفرقه آنها چند برابر عناوین کتابهای نشری است که غرفه به نام آن است. اگر هدف اصلی، محروم کردن غیرحرفه ای ها باشد بحثی نیست ولی گویا موضوع امسال، فراتر از این بود.
نکته و گله دیگری که به وزارت فرزهنگ و ارشاد اسلامی وارد است این است که برپایه آیین نامه تخلفات نمایشگاه، ناشری که سابقه تخلف پیشین نداشته باشد نمیتواند از شرکت در نمایشگاه محروم شود و محروم شدن، شروط و قوانین خاصی دارد. ضمن اینکه اخلاقا و شرعا و عقلا ایجاب میکرد این محرومیت، دستکم از 6 ماه پیش کتبا به آنها ابلاغ میشد تا برپایه آن برنامهریزی کنند نه اینکه به امید شرکت در نمایشگاه، برنامهریزی کنند و قرارداد چاپ ببندند و هزار و یک کار دیگر و در آخر با جمله شما مجاز به شرکت در نمایشگاه نیستید روبهرو شوند!!!!! نمیدانم این کار با چه اصولی انجام پذیرفت و هدفشان از این کار زهرچشم گرفتن از 95% ناشران که اقدام به فروش کتابهای همدیگر میکنند بود یا چیز دیگری؟ به هر روی، وزارتخانهای که داعیه حمایت از کتاب و کتابخوانی دارد، ظاهرا خلاف این را نشان داد. چراکه کاملا با آسیب وارده به ناشری که نتواند در نمایشگاه شرکت کند آگاه است. جالب اینجا بود که هیچ یک از مسئولان گرامی وزارتخانه، حاضر به پاسخگویی به ما نبودند و تا مدتی، موضوع به کمیته ناشران داخلی ارجاع میشد و آنها نیز به وزارتخانه پاس میدادند. تنها یکی از کارشناسان فهیم، تا لحظه آخر، پیگیر کار ما شد. نمیدانم آیا هیچ یک از مدیران محترم، فهرست محرومان را بررسی کردند یا خیر؟ نامهای بزرگی در میان آنها به چشم میخورد. حضور نداشتن آنها یعنی یک فاجعه برای آنها. یعنی تا مدتی منتظر کتابهای جدیدی از آنها نباشیم. یعنی تعدیل نیرو. یعنی باطل کردن قراردادهای چاپ کتابهای جدید و بروز اختلاف میان ناشر و مولف. یعنی چکهای برگشتی. و دهها یعنی دیگر.
با وجودی که به ظاهر، شاکی خصوصی نداشتیم مکاتبات و دوندگیهای زیادی با مسئولان مربوط در وزارت ارشاد انجام دادیم و هیات رسیدگی به تخلفات را دو سه مرتبه وادار به بررسی دوباره پروندههای تخلف نمودیم (حدود 120 ناشر محروم). برخی محرومیتها واقعا قابل بخشش نبود مانند نقد کردن بن خرید کتاب و یا فروش کتابهای بدون مجوز- اما همچنان امیدوار به شرکت در نمایشگاه و بخشش خود بودیم و به دنبال این حق از دست رفته...
انجمن ناشران دانشگاهی، با ارسال نامهای به کمیته ناشران داخلی که از جنس ناشران هستند و اعضایش را مسئولان اتحادیه ناشران تشکیل میدهند و تا آن لحظه، هیچ گام مثبتی برای حل مشکل برنداشته بودند و حتی برخی از ایشان خوشحالی خود را از حذف 120 ناشر به دلیل کمبود فضای شهر آفتاب کتمان نمیکردند، خواستار شرکت دادن 10 ناشر خوشنام و بدون پیشینه تخلف، از 35 ناشر دانشگاهی محروم در نمایشگاه شد؛ ولی شوربختانه وزارتخانه وقعی به این درخواست ننهاد و گویا تنها 3 عضو از 11 عضو کمیته رسیدگی به تخلفات، بر حکم خود پافشاری داشتند.
القصه؛ در آخر، یک روز مانده به افتتاحیه نمایشگاه، اعلام داشتند که این 10 ناشر دانشگاهی تنها میتوانند نمایندگی خود را به ناشر دیگری دهند و کتابهای خود را در غرفه نمایندگی ارائه دهند. این شد که پندارپارس در غرفه 10 متری حریم دانش مستقر شد و چون این روال به صورت سیستمی انجام نشده بود، نام و نشان ما و عنوان کتابهای ما نه در سایت نمایشگاه بود و نه در بانک اطلاعاتی اطلاع رسانی درون نمایشگاه.
هرچه روزها را سپری میکردیم بوی توطئه و خیانت بیشتر به مشام میرسید و دشمن دوست نما، با حرکتهای مزبوحانه، بیشتر خود را نشان میداد و شکهای ما را به یقین نزدیکتر میکرد...
نکته جالبتر، حضور پی در پی و لحظه به لحظه بازرسان ارشاد در غرفه ما بود مبنی بر اینکه یکی از همکاران شما گلهمند از فروش کتابهایش در غرفه شماست. ایشان هربار مراجعه مینمود دست خالی و با شگفتی، بازمیگشت. تا اینکه دفعات بعدی درخواست بازرسی درون غرفه را داشت که باز هم با نبود کتابهای دیگر ناشران مواجه شد و علنا اعلام کرد دشمنهای شما از حضورتان خشنود نیستند و گویا قرار نبوده امسال حضور داشته باشید و این حضور شما، آنها را بسیار عصبانی کرده است. تا جایی که انتشارات ن به مدیر مسئولی آقای ک.ت، با کپی جمله تبلیغاتی ما در رادیو نمایشگاه که آدرس غرفه پندار پارس را در سالنها اعلام میکرد، دشمنی خود را رسما اعلام کرد!
اما قضیه از کجا آب خورده بود؟
سال گذشته، این ناشر قدیمی که در بروشور تبلیغاتی خود نام 30 ناشر دیگر (ازجمله ما) را زیرمجموعه خود معرفی کرده است (هرچند منظور اصلیاش سیستم پخش خود است که آن هم چند سال است زمینگیر شده)، مبلغ چند میلیون تومان بدهی خود به ما را که توان بازپرداختش را نداشت با تحویل کتابهای خود تنها 3 روز پیش از برگزاری نمایشگاه، تسویه کرد تا در غرفه خود بفروشیم. ما نیز پذیرفتیم. غافل از اینکه در دام توطئه از پیش طراحی شده و نقشه شوم ایشان افتادهایم. سال گذشته، ایشان دوباره درخواست کتاب از غرفه ما را داشتند و پس از چند بار اجابت، زمانی که پاسخ منفی به درخواستشان دادیم علنا اعلام داشتند به دلیل فروش کتابهای ما، از شما طرح شکایت خواهم کرد که در آن زمان، قضیه را جدی نگرفتیم؛ چراکه همواره با دید مثبت به ایشان مینگریستیم. گویا سال گذشته، از ما شاکی خصوصی شده بوده است.
امسال بارها و بارها شاهد حضور مولفان و مترجمانی در غرفه ایشان بودیم که با داد و فریاد، حق تالیف خود را مطالبه میکردند و برخی، شاکی از چاپ بدون اجازه آثارشان توسط این ناشر کهنه کار بودند. اما واقعا چرا با این همه پروندههای سنگین شاکیها، همچنان اجازه کار به او داده میشود خود قصهای دیگر دارد!
پندار پارس وقتی میبیند ناشری با 30 سال تجربه، بودنش را نمیپذیرد، با توان و قدرت بیشتری به کار خود ادامه میدهد و تا مشتریان وفاداری در کنار خود دارد، تلاش میکند بهترین کارها را برای آنها آماده سازد و پرچم خود را بالا نگه دارد.
لطفا نظر خود را درباره این موضوع بیان فرمایید.
زنده باد دانش، و به امید روزی که تاب تحمل رقبای خود را داشته باشیم
سیاوش ابراهیمی
١٣٩٥/٠٣/٠٦ ساعت ٢١:٤٤ آقي يعسوبي ارادت مند شما هستم :)
من کتاب هاي بسياري از شما خريدم و بسيار بسيار و بسيار راضي هستم . واقعا بهترين انتشاراتي کامپيوتري هستيد که بنده سراغ دارم و کتاب هاش رو مطالعه کردم . بنده يک خوره کتاب هستم و کتاب هاي زيادي دارم . واقعا متاسفم از اينکه اين مطلب شما رو خوندم . در ساير زمينه هايي که بنده هم فعاليت مي کنم متاسفانه اين رفتار منزجر کننده و بدور از انسانيت رو زياد مي بينم . شما با قدرت به کار خودتون ادامه بدين . بنده در روز چند بار به سايتتون ميام و از آخرين خبر ها و کتاب هاي چاپ شده اطلاع پيدا ميکنم . بهترين کتاب هاي کامپيوتر رو شما چاپ کردين . حتي با اينکه سابقتون از خيلي ها کمتر هستش . بنده يکي از طرفداران متعصب شما هستم . ارادتمند شما |
حسين يعسوبي
١٣٩٥/٠٣/٠٨ ساعت ١٢:٢٩ فداي شما. بنده نوازي مي فرماييد
|
سيد منصور عمراني
١٣٩٥/٠٣/١٣ ساعت ١٣:٣٣ به عقيده اين حقير مشکل از آنجا نشات ميگيرد که فاصلهي بسيار زيادي بين متصديان امور و واقعيتها است. آنها با ديدگاه نظري خود از بالا سياستها را تدوين و تفويض ميکنند در حالي که با واقعيتها ناآشنا بوده و از پيامدهاي تصميمها و سياستگذاريهاي خود اطلاعي ندارند. اين مساله نيز چيزي جز سوء مديريت نيست. زيرا يک مدير بايد بر سيستمي که مديريتش را بر عهده گرفته و تحولات داخل آن کاملا اشراف داشته باشد و بتواند از پيش، مشکلات احتمالي را حدس زده و حتي براي حوادث غير مترقبه چارهانديشي کند، تا چه رسد به حوادثي که وقوع آنها در پي تصميمي که گرفته کاملا عيان است!
|
ابراهیم شیردل
١٣٩٥/٠٣/١٨ ساعت ١٧:٠٢ سلام...
من به تازگي با انتشارات شما آشنا شدم و در زمان نمايشگاه کتاب خيلي به دنبال غرفه شما گشتم... خيلي ها ميگفتند اسم اين انتشارات ثبت نشده... بعد از جستجوي زياد راديوي نمايشگاه کمک کرد که انتشارات شما رو پيدا کنم... دليلش رو نميدونستم و الآن با تاخيري نسبتا زياد متوجه دليل شدم... اميدوارم اين مشکلات ديگه براي شما پيش نياد... |
عليرضا عظيم زاده
١٣٩٥/٠٦/٢٧ ساعت ٢٢:٤٧ با سلام و احترام,
خدا قوت اقاي يعسوبي. حديث حکيمانه امام صادق(ع) تصديق صحبتهاي ارزشمند شماست: حسود را سه نشانه است: پشت سر غيبت مى كند، روبه رو تملّق مى گويد و از گرفتارى ديگران شاد مى شود. حديث زير بيانگر مسير درستي است که شما در نشر پندارپارس در پيش گرفته ايد و هر روز نسبت به روز قبل بسيار موفق تر بوده ايد: يک مسلمان غبطه مى خورد و حسادت نمى ورزد، منافق حسادت مى ورزد و غبطه نمى خورد(غبطه آن است كه آرزو كنى آنچه ديگرى دارد، داشته باشى بدون اينكه آرزوى نابودى نعمت ديگرى را داشته باشى و حسد آن است كه بخواهى نعمتى را كه ديگرى دارد، نداشته باشد). هنگامي که متن پر محتواي شما را خواندم, دو حديث بالا را بخاطر اوردم. به اميد موفقيت روز افزون شما و نشر پندارپارس, هميشه و هميشه.... با تشکر, عظيم زاده |
ثبت نظر جدید | |
ثبت |